دلتنگی !!!
تعمیرگاهی باید ساخت از آغوشت
برای وقت هایی که حالم بدجور خراب است …
همیشه فکر می کردم غم انگیزترین غروب
غروب زندگیست
ولی تازه فهمیدم هیچ غروبی غم انگیزتر از دوری تو نیست
دلتنگی یعنی
فاصله ای که با هیچ بهانه ای پر نمی شود !
تعمیرگاهی باید ساخت از آغوشت
برای وقت هایی که حالم بدجور خراب است …
همیشه فکر می کردم غم انگیزترین غروب
غروب زندگیست
ولی تازه فهمیدم هیچ غروبی غم انگیزتر از دوری تو نیست
دلتنگی یعنی
فاصله ای که با هیچ بهانه ای پر نمی شود !
من نمیتونم بخوابم چجوری تو خوابه خوابی
میشه عاشقت بمونم ؟ چه سوال بی جوابی
من فراموشت نکردم تو فراموشم که کردی
این همه واسه تو مردم تو یه بارم تب نکردی
عمر این روزا کوتاست خوشی همین دورو براست
هر چی غصسست مال من خنده ها مال شماست
کاش میدونستی چقدر تو دلم جات خالیه
دیگه باورم شده زندگی یه بازیه
من و شرمنده نکن ... من و شرمنده نکن
نه دیگه بیشتر از این من و بازنده نکن ...
تو کجایی که ببینی چه سیاهه روزگارم
دل به هیچکسی ندادم با اینکه تو رو ندارم
من از این زمونه سیرم شاید این روزا بمیرم
تو قشنگ تر از همیشه من همون جوون پیرم
هنوز هم ..
از بین کارهای دنیا
دل بستن به دلت
بیش تر به دلم
می چسبد
ﻫﻨﻮﺯ ..
ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﮐﻪ ﺁﻣﺪﻧﺖ
مثل ﺭﻓﺘﻨﺖ ﺑﺎﺷﺪ
ﺑﯽ ﺧﺒﺮ !
خدایا خسته ام ... از این زندگی ... از این دنیای به ظاهر زیبا ...
از این مردم که به ظاهر صادق و با وفا ...
خسته ام ... از دوری ...از درد انتظار از این بیماری نا علاج خسته ام
از این همه دروغ و نیرنگ خسته ام ...
آری پروردگارم از این دنیا خسته ام از آدم هایش
از دروغ هایش از نیرنگ هایش خسته ام ...
پس کو صداقت و محبت چرا اندکی محبت در میان دل مردم نیست چرا قطره ای از
عشق در چشمان بنده هایت نیست همش دروغ پیدا است همش نیرنگ پیدا است ...
دیگر دست محبتی در میان مردم نیست
دیگر عشقی پاک و مقدس در میان مردم نیست سفره ی دل مردم همش دروغ
است ... به ظاهر پاک و صادقانه است ... ای خدایم ای معبودم خسته ام ... کو
زندگی پاک و مقدسانه ... کو دست عشق و محبت ... کو سفره ی وفا و
صداقت ...همه رفته اند و نیرنگ مانده است من خسته ام ...از این همه
بی وفایی ...از این همه درد انتظار ...از این همه حسرت ... از این همه اشک ... از این
همه ناله و فغان ... خسته ام ... آری ... خسته ام ... از دست خودم خسته ام از
دست این زندگی که برایم سیاه بختی آورده است خسته ام ...
از دست همه خسته ام...
از دست روزگار بی معرفت از دست مردم بی معرفت ... ای خدایم دیگر از
زندگی سیرم ... از خودم سیرم ... از دنیا سیرم... ای خدایم گوش کن صدایم ...
من خسته ام...
خدایا کمکم کن خیلی وقته تنهام