چقدر عوض شدی ...

نگاه من هیچیو یادت نمیاره
دوسم داری اما غرورت نمیذاره
نمیدونی منم همون حسو دارم
بدم بشی محاله تنهات بذارم
تورو دوست دارم مثه گذشته ها
چقد عوض شدی یدفعه بی هوا
چقد عوض شدی غریبه ای باهام
همه رو خسته کرد صدای گریه هام
دنیا بدون عشق واسه دل عاشقم زندونه
حالمو اونی که تنها شده خیلی خوب میدونه
چشمات کجا زول زده که غم چشمامو نمیخونه
روزام داره میگذره فرصت عاشقی نمیمونه

 

[ 26 / 10 / 1393برچسب:, ] [ 3:17 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

دلتنگی ات ....

دلتنگی ات
جریمه کدام گناهست
که هر شب در چشمانم نوشته میشود
خواب بی خواب ..

[ 26 / 10 / 1393برچسب:, ] [ 3:5 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

دلم میلرزد......

دلـــم می لـــرزد هـــر گــاه صــدای جدیـدی سلام می کــند !
قــلبم می کـــوبد ؛
نفـــَسم تـــنگ می شود ،
دســـتانم بــه لـــرزه می افــتند !
مـــن دیگــر کـــشــش خداحـــافظــی نــدارم ….
ببــخشید کــه دیــگر جــواب سلامِ کســی را نمی دهـــم … !!!

 

ا

[ 26 / 10 / 1393برچسب:, ] [ 2:59 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

عشق رویایی

دیکتــــه روزگار



نبودنت را برایم دیـکتــــــه می کنــــد



و نـُمره من



بـاز می شود . . . صــفــــــــر !



هنــــــوز . . .



نـبودنـت را . . . یـاد نگرفتــــه ام

بوسه

 

دلم حال و هوای تو روا پیدا کرده

 

حال و هوای بوییدن عطر دل انگیز وجودت

 

حال و هوای بوسه زدم بر سجده گاهت

 

تنها دلخوشی من همین تفکرات خیالی است

 

حیف که به حقیقت نمی پیوندد

 

آرزوی خوشبختی برایت میکنم....!

[ 9 / 10 / 1393برچسب:, ] [ 6:23 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

زمستان ....

آدم برفی هم که باشی دلت میخواهد کسی در آغوشت بگیرد …
دلت میخواهد یک نفر کنارت باشد تا گرمت کند ، تا آرامت کند …
مهم نیست آب شدن ، نیست شدن …
مهم آن آرامش است حتی برای چند لحظه ….

.

.

من عاشق زمستانم
عاشق اینکه ببینمت در زمستان آرام راه می روی که سر نخوری !
گونه هایت از سرما سرخ شده است
سر خود را تا حد ممکن در یقه ات فرو کرده ای
دست هایت در جیبت به هم مچاله شده
معصومانه به زمین خیره ای
چه قدر دوست داشتنی شده ای
حرفم را پس میگیرم
من عاشق زمستان نیستم ، عاشق توام ….

 

[ 7 / 10 / 1393برچسب:, ] [ 9:49 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

شب یلدای من ....

سوخته ام ، من یک تنهای دل شکسته ام ، خیلی از زندگی خسته ام
امشب دلم گرفته و چشمهانم شب بلندی را در پیش دارند برای باریدن….
امشب دلم گرفته و شب یلدای چشمانم است ، طولانی ترین شب سال که چشمانم تا سحر خیس است….
می بارد و در تنهایی خودش میماند ، نه کسی است که آرام کند دلم را ، نه صدایی است که تکرار کند اسمم را….
دلم گرفته است و امشب شب یلدا ، در این شب بلند چگونه من سر کنم با غمها؟
شب یلدای غمها رسیده ، و این دل سوخته ، نای رفتن ندارم ، حس ماندن هم ندارم ، پس مینشینم همینجا ، پناه میبرم به خدا….
شاید خدا مرا درک کند، درد دل را بفهمد و با من درد دل کند…
 
aks-neveshte-mehr%20(1).jpg
[ 4 / 10 / 1393برچسب:, ] [ 1:23 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]