بی تو ........

بذار اسمم روی اسم تو بمونه
نذار این جدایی دستمو بخونه
نذار این روزای خوبمون تموم شه
نمیخوام که زندگیم بی تو حروم شه

boy-girl-sea-sun-surfing-Favim.com-243775

دل من هیچکسو غیر تو نمیخواد
با دل هیشکی جز تو راه نمیاد
آخه تو عشقمی جز تو کیو دارم
که شبا سر روی شونهاش بذارم

k

بی تو تموم دنیام
بی تو حرومه رویام
این دل بی تو میمیره
دنیام بی تو هیچه
عطر تو میپیچه
این دل بی تو میمیره

عکس عاشقانه دو نفره (1)

فکر میکردم که برات زیادیم خسته شدی
عزیزم نفهمیدم شاید تو وابسته شدی
کاش بدونی نگاتو به یه دنیا نمیدم
عشق من بودیو بودنتو نفهمیدم

عکس عاشقانه دو نفره (2)

 

[ 15 / 11 / 1392برچسب:, ] [ 9:31 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

واقعا تنهام ...!!!!

شبام بی تو غم انگیزه    فقط خوبه که پاییزه    دلم گرمه به نقاشی    فقط کاشکی تو هم باشی


 کجایی عشق رویاها   کجایی ، واقعاً تنهام    کجایی که شدم مجنون    بدون مــــــرز ، بی قانون


 کجایی که شدم فرهاد    زدم به هرچه بادا باد    کجایی عشق رویاهام    کجایی ، واقعاً تنهام


 کجایی شونه هام خم شد   شب و روزم جهنم شد    ببین بی تو چقد تنهام    بگو اصلاً چرا اینجام


 من اینجام و تو اونجایی    چه روزا و چه دنیایی    با این دوریت، شرمندم    که تا این ثانیه، زندم


  منو دریاب من خستم    بیا باورکنم ، هستم   تا بعد اون همه سختی   ببینم رنگ خوشبختی


 ببین خیلی بده حالم    بیای ای کاش دنبالم    نمیدم به کسی جاتو


 فقط میگم یاتو یاتو

[ 12 / 11 / 1392برچسب:, ] [ 7:12 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

دروغ فاحش

بس شنیدم داستان بی کسی    بس شنیدم قصه ی دلواپسی      قصه ی عشق از زبان هر کسی

 

گفته اند از می حکایت ها بسی   حال بشنو از من این افسانه را     داستان این دل دیوانه را

 

چشم هایش بویی از نیرنگ داشت    دل دریغا سینه ای از سنگ داشت    با دلم انگار قصد جنگ داشت

 

گویی از با من نشستن ننگ داشت    عاشقم من قصد هیچ انکار نیست   لیک با عاشق نشستن عار نیست

 

کار او آتش زدن من سوختن

 

در دل شب چشم بر در دوختن

 

من خریدن ناز او نفروختن باز آتش در دلم افروختن    سوختن در عشق را از بر شدیم

 

آتشی بودیم و خاکستر شدیم

 

از غم این عشق مردن باک نیست    خون دل هر لحظه خوردن باک نیست

 

آه می ترسم شبی رسوا شوم    بدتر از رسواییم تنها شوم    وای از این صد و آه از آن کمند

 

پیش رویم خنده پشتم پوزخند    بر چنین نا مهربانی دل مبند    دوستان گفتند و دل نشنید پند

 

خانه ای ویرانتر از ویرانه ام   من حقیقت نیستم افسانه ام     گر چه سوزد پر ولی پروانه ام

 

فاش می گویم که من دیوانه ام    تا به کی آخر چنین دیوانگی    پیلگی بهتر از این پروانگی

 

گفتمش آرام جانی ؟ گفت : نه    گفتمش شیرین زبانی ؟ گفت : نه    گفتمش نا مهربانی ؟ گفت : نه

 

می شود یه شب بمانی ؟ گفت : نه    دل شبی دور از خیالش سر نکرد   گفتمش افسوس او باور نکرد

 

خود نمی دانم خدایا چیستم !   یک نفر با من بگوید کیستم !   بس کشیدم آه از دل بردنش

 

آه اگر آهم بگیرد دامنش    با تمام بی کسی ها ساختم   وای بر من ساده بودم باختم

 

دل سپردن دست او دیوانگی ست   آه غیر از من کسی دیوانه نیست   گریه کردن تا سحر کار من ست

 

شاهد من چشم بیمار من ست    فکر می کردم که او یار من ست   نه فقط در فکر آزار من ست

 

نیتش از عشق تنها خواهش است    دوستت دارم دروغی فاحش است    یک شب آمد زیر و رویم کرد و رفت

 

بغض تلخی در گلویم کرد و رفت    مذهب او هر چه باداباد بود    خوش به حالش کین قدر آزاد بود

 

بی نیاز از مستی می شاد بود    چشم هایش مست مادر زاد بود   یک شبه از قوم سیرم کرد و رفت

 

من جوان بودم پیرم کرد و رفت … !

 

[ 6 / 11 / 1392برچسب:, ] [ 7:37 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]