آرزوی بی جا !!!!
تاریکی اتاقم با نوری ضعیف شکسته میشود...
لرزشی روی میز کنار تختم میفتد
.
.
از این صدا متنفر بودم ... اما
چشم هایم را میمالم
1 new massage
.
.
تا لود شود...
آروز میکنم کاش تو باشی
سکوت میکنم...
آرزوی بی جایی بود
تاریکی اتاقم با نوری ضعیف شکسته میشود...
لرزشی روی میز کنار تختم میفتد
.
.
از این صدا متنفر بودم ... اما
چشم هایم را میمالم
1 new massage
.
.
تا لود شود...
آروز میکنم کاش تو باشی
سکوت میکنم...
آرزوی بی جایی بود
وباز هم جمله کم آورده ام برای احوالم
بروید یک سیگار بکشید
تلخیش که ماند ته گلویتان فکر کنید
همان بغضی است که ته گلویم نه پایین میرود ونه بالا
حالم اینگونه تلخ است
کاش برای همیشه ...
دیروز گذشت و پیش خود گفتم فردا در راه است ،
فردا آمد و دیدم هنوز دلم چشم به راه است ،
مدتی گذشت و هنوز هم در حسرت دیروزم ،
چه فایده دارد وقتی روز به روز از غم عشقت میسوزم؟
دور افتاده ام !
دور از كسي كه دوستش دارم
هيچوقت فاصله ها را نميبخشم...
بذار اسمم روی اسم تو بمونه
نذار این جدایی دستمو بخونه
نذار این روزای خوبمون تموم شه
نمیخوام که زندگیم بی تو حروم شه
دل من هیچکسو غیر تو نمیخواد
با دل هیشکی جز تو راه نمیاد
آخه تو عشقمی جز تو کیو دارم
که شبا سر روی شونهاش بذارم
بی تو تموم دنیام
بی تو حرومه رویام
این دل بی تو میمیره
دنیام بی تو هیچه
عطر تو میپیچه
این دل بی تو میمیره
فکر میکردم که برات زیادیم خسته شدی
عزیزم نفهمیدم شاید تو وابسته شدی
کاش بدونی نگاتو به یه دنیا نمیدم
عشق من بودیو بودنتو نفهمیدم
شبام بی تو غم انگیزه فقط خوبه که پاییزه دلم گرمه به نقاشی فقط کاشکی تو هم باشی
کجایی عشق رویاها کجایی ، واقعاً تنهام کجایی که شدم مجنون بدون مــــــرز ، بی قانون
کجایی که شدم فرهاد زدم به هرچه بادا باد کجایی عشق رویاهام کجایی ، واقعاً تنهام
کجایی شونه هام خم شد شب و روزم جهنم شد ببین بی تو چقد تنهام بگو اصلاً چرا اینجام
من اینجام و تو اونجایی چه روزا و چه دنیایی با این دوریت، شرمندم که تا این ثانیه، زندم
منو دریاب من خستم بیا باورکنم ، هستم تا بعد اون همه سختی ببینم رنگ خوشبختی
ببین خیلی بده حالم بیای ای کاش دنبالم نمیدم به کسی جاتو
فقط میگم یاتو یاتو
بس شنیدم داستان بی کسی بس شنیدم قصه ی دلواپسی قصه ی عشق از زبان هر کسی
گفته اند از می حکایت ها بسی حال بشنو از من این افسانه را داستان این دل دیوانه را
چشم هایش بویی از نیرنگ داشت دل دریغا سینه ای از سنگ داشت با دلم انگار قصد جنگ داشت
گویی از با من نشستن ننگ داشت عاشقم من قصد هیچ انکار نیست لیک با عاشق نشستن عار نیست
کار او آتش زدن من سوختن
در دل شب چشم بر در دوختن
من خریدن ناز او نفروختن باز آتش در دلم افروختن سوختن در عشق را از بر شدیم
آتشی بودیم و خاکستر شدیم
از غم این عشق مردن باک نیست خون دل هر لحظه خوردن باک نیست
آه می ترسم شبی رسوا شوم بدتر از رسواییم تنها شوم وای از این صد و آه از آن کمند
پیش رویم خنده پشتم پوزخند بر چنین نا مهربانی دل مبند دوستان گفتند و دل نشنید پند
خانه ای ویرانتر از ویرانه ام من حقیقت نیستم افسانه ام گر چه سوزد پر ولی پروانه ام
فاش می گویم که من دیوانه ام تا به کی آخر چنین دیوانگی پیلگی بهتر از این پروانگی
گفتمش آرام جانی ؟ گفت : نه گفتمش شیرین زبانی ؟ گفت : نه گفتمش نا مهربانی ؟ گفت : نه
می شود یه شب بمانی ؟ گفت : نه دل شبی دور از خیالش سر نکرد گفتمش افسوس او باور نکرد
خود نمی دانم خدایا چیستم ! یک نفر با من بگوید کیستم ! بس کشیدم آه از دل بردنش
آه اگر آهم بگیرد دامنش با تمام بی کسی ها ساختم وای بر من ساده بودم باختم
دل سپردن دست او دیوانگی ست آه غیر از من کسی دیوانه نیست گریه کردن تا سحر کار من ست
شاهد من چشم بیمار من ست فکر می کردم که او یار من ست نه فقط در فکر آزار من ست
نیتش از عشق تنها خواهش است دوستت دارم دروغی فاحش است یک شب آمد زیر و رویم کرد و رفت
بغض تلخی در گلویم کرد و رفت مذهب او هر چه باداباد بود خوش به حالش کین قدر آزاد بود
بی نیاز از مستی می شاد بود چشم هایش مست مادر زاد بود یک شبه از قوم سیرم کرد و رفت
من جوان بودم پیرم کرد و رفت … !
برو ولی جاتو هیچکی نمیگیره هیچکی نمیشینه تو دل من
برو ولی بدون که دنیام قشنگ نیست بدون تو بدون من
داره میره دوباره داره میره میخواد تنهام بزاره
داره میره نمیخواد منو یه لحظه یادش بیاره
داره میره چه راحت داره میره.نمیخوام که بره
چرا اونی که میخوام تو زندگیم مسافره
دیگه نمیتونه پای قول و قراراش بمونه
دیگه نمیخواد که عشقو تو چشمام بخونه
دیگه دستم تو دستاش لبام رو لب هاش نمیره
دیگه قید این عشقو زده دیگه جدا ازم سیره
نیستی ، چه سخته دوری رفتی ، بگو چه جوری
عطرت هنوزم اینجاست، انگار آخر دنیاست
رفتی تنهای تنهام، بسته به تو نفسهام
سخته غم جدایی ، مردم پس تو کجایی
از تو بعید بود بگذری از من بری واسه همیشه
همه آرزوهامون ، خاطره هامون
خودت بگو ، چی میشه
باورم نمیشه دلمو شکستی
یادمه که مردم اون شبی که رفتی
منکه زندگیمو پای تو گذاشتم
از تو انتظار نداشتم
باورم نمیشه تو دیگه نباشی
چه جوری تونستی بری بی وفا شی
منکه زندگیمو پای تو گذاشتم
از تو انتظار نداشتم
نیستی خونه چه سرده ،دوریت دیوونم کرده
عشقت خیلی شدید بود ،رفتی از تو بعید بود
قلبم ساکت و خاموش
آسون ، شدم فراموش
بغضم دیگه شکسته
خستم ، خسته ی خسته
خدا جون میشه یواشکی بهم بگی ....اونی که ازش بی خبرم چه حالی داره...؟!
.
.
وقتی که اشک هایم بی اختیار سـَرازیر میشوند...
و دلم میگیرد
هیچ چیز مانندِ تکیه دادن به شانه های تو آرامم نمیکند..
.
.
هزار بار هم از این دنده به آن دنده شوی فایده ندارد !
این تخت خواب “آغوش” کم دارد . . .
.
.
جــزایــی بـالاتــر از ایــن نیسـت كـه بـه كسـی یـا چیـزی كـه
قسمـت تــو نیسـت ، دلــღــღــღــ ببنــدی ....!!!
.
.
کاری ندارم عید برمیگردی یا نه، تو هر زمانِ سال که برگردی عیده..
.
.
دلم تنگ است دلم اندازه حجم قفس تنگ است
سکوت از کوچه لبریز است صدایم خیس و بارانیست
نمی دانم چرا در قلب من پاییز طولانیست . . .
.
.
و باز هم تکرار ...
تکرار روزهای سرد ...
من , و دستی که نیست ...
بــرای گــرم کردن پنج انگشت ...
داروخانه ها هم , دیگر آتروپات ندارند ...
افسوس , خدا را شکر , نفسی هست , هااا ...
گرم می شود کمی , با دل یخ زده ام چه کنم , میدانی ؟ ...
بیا تمامش کنیم ...
همه چیز را ...
که نه من سد راه تو باشم و نه تو مجبور شوی به ماندن .
نگران نباش .
قول می دهم کسی جای تو را نمی گیرد .
اما فراموشم کن .
بیخیال من ...
بیخیال همه خاطره های ریز و درشتی که جا گذاشتی ،
بیخیال دفترهایی که یکی بعد از دیگری پر می شدند از نامه هایی که تو هرگز نخوندی ...
بیخیال دلی که شکست ،
بیخیال ،
بخند ...
تو که مقصر نبودی.
من این بازی را شروع کردم .
خودم هم تمامش می کنم ...
می دانی ؟
گاهی نرسیدن زیباترین پایان یک عاشقانه است .
بیا به هم نرسیم .
سر خاک من...!!
اونی که بیشتر اذیتم کرد بیشتر گریه میکنه...!!
اونی که نخواست ما رو بالاخره میاد دیدن جسدم...!!
اونی که حتی نیومد تولدم زیر تابوتمو گرفته...!!
اونی که سلام نمیکرد میاد برا خدافظی...!!
کاش می شد روی خط سرنوشت
روزهای با تو بودن را نوشت..
سرنوشت , ننوشت
گر نوشت , بد نوشت
اما باور کن نمی توان سرنوشت خویش را از سر نوشت !
گمان میکردیم وقتی نباشم دلت میگیرد اما دیدم نه !
بدون من شادتری ، شلوغتری ، صدای قهقه خنده هایت تا اینجا هم شنیده میشود …
گویا من سد راهت بودم و تو دیگه آزادی..!!
این همه قدر نشناسی مبارک دلت !
جاگذاشته ام
دلی
هرکه یافت
مژدگانی اش تمام “زندگی ام”
آموخته ام که خداعشق است
وعشق تنهاخداست
آموخته ام که وقتی ناامیدمی شوم
خداباتمام عظمتش
عاشقانه انتظارمی کشد دوباره به رحمت او امیدوارشوم
آموخته ام اگرتاکنون به آنچه خواستم نرسیدم
خدابرایم بهترش رادرنظرگرفته
آموخته ام که زندگی دشواراست
ولی من ازاوسخت ترم...
نیمکت عاشقی یادت هست؟
کنار هم، نگاه در نگاه و سکوتمان چه گوش نواز بود..
بید مجنون زیر سایه اش امانمان داده بود،
برگهای رنگینش را به نشانه عشقمان بر سرمان می ریخت..
او نیز عاشق بودنمان را به رخ پاییز می کشید،
اما اکنون پاییز.. نبودنت را، جداییمان را به رخ می کشد. بگو، صدایم کن، بیا تا دوباره ما شویم،
مرحمی بر سوز دلم باش، نگاه کن، پاییز به من می خندد، بیا داغ جداییمان را به دلش بگذاریم.
بیا کلاغ ها را پر دهیم تا خبر وصلمان را به پرستوها مژده دهند.
دوباره صدایم کن..
هنوز هم عاشقانههایم را عاشقانه برای تو مینویسم..
هنوز هم در ازدحام این همه بی تو بودن از با تو بودن حرف میزنم..
هنوز هم باور دارم عشق ما جاودانه است..
این روزها دیگر پشت پنجره مینشینم و به استقبال باران میروم.
میدانم پائیز، هنوز هم شورانگیز است..
میدانم یکی از همین روزها کسی که نبض زندگی من است،
کسی که جز تو نیست بازمیگردد..
میدانم تمام میشود و ما رها میشویم؛ پس بگذار بخوانم:
اولین عشق من و آخرین عشق من تویی
نرو، منو تنها نذار که سرنوشت من تویی..
میدانم تو نیز حال مرا داری ، تو نیز مثل من ، هوای دلم را داری
میدانم با دلتنگی ها سر میکنی ، بس که اشک میریزی چشمان نازت را تر میکنی…
من که به خیال تو رفته ام به خیالات عاشقانه ، تو به خیالم پیوسته ای به یک حس عاشقانه
شیشه ی دلتنگی ها را شکسته ایم در دلهایمان،او که میفهمد حال ما را کسی نیست جز خدایمان
از تپشهای قلبت بی خبر نیستم ، من که مثل دیگران نیستم ، تو جزئی از نفسهای منی ، تو همان دنیای منی!
کاش بیاید آن روزی که تو را در کنارم ببینم ، خسته ام از این انتظار ، سخت است بی خبر بودن از یار، آن یاری که مرا در راه نفسگیر زندگی همیشه همراهی میکند ، آن یاری که هوای دلم را بارانی میکند
مثل یک روز بارانی ، به لطافت همان بارانی که من عاشقانه دوستت دارم!
امشب نیز مثل همه شبها ، دلم دارد درونش حرفها ، بیا تا فرار کنیم از همه غمها ، بیا تا بشکنیم این سد را در بینمان ، تا نباشیم باهم ، ولی تنها!
میدانم تو نیز حال مرا داری ، تو نیز مثل من ، درد مرا داری ، دوای دردم تویی که اینجا نیستی ، تویی که در غم انتظارم نشسته ای ، میدانم مثل من از این انتظار خسته ای ، میدانم مثل من دلشکسته ای!
آرام میگذارم روی هم چشمهای خیسم را ، میشنوم صدای تپشهای قلبت را ، حس میکنم گرمی نفسهایت را …
و این یک راز است ، تو آنجایی ، دلت با من است ، من اینجا هستم و میدانم خیالت از همه چیز راحت است!
از این دنیا ، در میان این لحظه ها ، تنها غمی که در دلم نشسته ، این است که فاصله،همه درها را بر رویمان بسته !
کاش دری باز شود و رها شویم در آغوش هم ،شب تا سحر همدیگر را بفشاریم در آغوش هم…
گرفته دلم ، کجایی که آرامم کنی ، کجایی که این غم یخ زده را در دلم آب کنی
گرفته دلم ، کجایی که به درد دلهایم گوش کنی ، کجایی که مرا با بوسه هایت گرم کنی…
نیستی و من در حسرت این لحظه ها نشسته ام ، نیستی و من بیشتر از همیشه خسته ام
در لا به لای برگهای زندگی ، نیست برگی که از تو ننوشته باشم ، نیست روزی که از تو نگفته باشم
امروز آمد و از تو گفتم ،نبودی و اشک از چشمانم ریخت و در همان گوشه نشستم ، دلم خالی نشد و گرفته دلم ، کجایی که دلم به سراغت بیاید گلم؟
نیستی و حتی سراغی از دلم نمیگیری ، یک روز نباشم که تو مثل من نمیمیری….
نمیبینی چشمهایم را ، نمیمانی تا دلم را ، به نقطه خوشبختی برسانی ، مرا به جایی آرام بکشانی تا خیالم راحت باشد از اینکه همیشه تو را خواهم داشت
نمیخواهی دلم را ، نمیدانی راز درونم را ، نمیگذاری تا مثل گذشته دلم تنها به تو خوش باشد ، هیچ غمی در قلبم ننشسته باشد ، اگر اشک از چشمانم میریخت یکی مثل تو در کنارم نشسته باشد ، تا پاک کند اشکهایم را ، تا زیبا کند لحظه هایمان را…
گرفته دلم ، کجایی که سرم را بگذارم بر روی شانه هایت ، تا پی ببرم به آن دل پر از نیازت ، تا تو را در میان بگیرم ، تا همانجا در آغوشت برایت بمیرم…
نیستی و من حتی در حسرت آغوش سرد توام ، نیستی و من حتی منتظر بهانه های توام
کاش بودی و حتی به دلخوشی های پوچت نیز راضی بودم ، من مثل قطره بارانی ام که در کویر خشک دلت عذاب میکشد،طعم تلخ بی محبتی ها را میچشد …
گرفته دلم ، کجایی که آرامم کنی…
ما باید از هم جدا شویم. باز هم صحبت از جدایی!
این بار این جدایی رنگ دیگری است ، حس دیگری است . این بار این جدایی ، جدایی گل است از شاخه خشک.
شاخه خشک به آن گل امید بسته بود ، به خاطر عطر وبوی آن گل ؛اما اینک که این گل باید از شاخه جدا شود ، شاخه خشک ، خشکتر میشود.
لحظه جدایی همیشه دلگیر است ، اما جدایی ما دلگیرتر و غمگین تر.
ما وابسته ایم به هم این وابستگی مقدس بین ما باعث شده به هم دلبسته شویم.
دلت مهربان است ، دلت درد دل مرا گوش می دهد و با دوای محبتش آن را آرام میکند.
ای گلم مرا تنها نگذار! این شاخه خشک زندگی که دیگر امید به زندگی ندارد را تنها نگذار.
اما حرف من بی هوده است چون این گل باید از من جدا شود.((این گل باید از شاخه اش جدا شود.)) هیچ گلی بر روی شاخه اش نمی ماند یا پرپر می شود یا جدا می شود.
تو گلی هستی که هیچگاه پرپر نمی شوی و همیشه گلی با همان زیبایت ، و با همان عطرو بوی عاشقی ات . تو گلی جدا شدنی هستی .
گل نرگسی که با غبانی خواهد آمد و تو را از شاخه خواهد چید!
کاش آن باغبان من بودم ، کاش صاحب آن گل من بودم!
کاش این گل با شاخه اش در خانه عطر و بوی عاشقی می دادند.
اما این گل از شاخه جدا خواهد شد و شاخه از تنهایی و دلتنگی خواهد مرد و گل در گلدانی دیگر گل می دهد و به زندگی اش ادامه می دهد و عطر و بوی عاشقی را به خانه دیگری خواهد برد. این هم سرگذشت گل و شاخه خشک !
گل نرگس همیشه گل خواهد ماند . و شاخه از خشکی خواهد مرد.
تو هم مثل گل مریم باغبانی خواهد آمد و از شاخه جدایت خواهد کرد.
افسوس که این دنیا با من خوب نیست و با ساز من نمی رقصد!
آهای عشق ، من تسلیم تو هستم…
آهای عشق ، من هیچ حرفی در برابرت ندارم که به زبان بیاورم…
تو مرا شکست دادی ای عشق… من تسلیم احساسات آتشین تو میباشم…
آهای عشق ، تو مرا خیلی شکنجه دادی ، مرا عذاب دادی ، یک دنیا غم و غصه در وجودم جا دادی ، ولی من باز هم من با این همه عذاب تسلیم تو شدم…
ای عشق تو مرا در باتلاق زندگی فرو بردی ، تو مرا در زندان عاشقی اسیر کردی ، تو مرا در سرزمین دروغینت نگه داشتی تا من از تو دور نشوم…
آهای عشق من تسلیم تو هستم ، اینک که من تسلیم تو شده ام ،میخواهی دوباره مرا شکنجه دهی ؟. مرگ را به تو ترجیح دادم ، اما تو نگذاشتی که من خودم را از این دنیا و از تو راحت کنم…
ای عشق ، تو کجایی؟. فریاد مرا می شنوی؟.. گریه های را میبینی؟… غم و غصه های مرا احساس می کنی؟….. پس چرا پاسخی به من نمیدهی؟…
من تسلیم تو شده ام … آرزو داشتم یک بار هم تو تسلیم من شوی !
تنها آرزوی من این بود که من تو را فراموش کنم ! اما…!
اما نتوانستم فراموشت کنم ، تو احساسی را در وجود من قرار دادی که دیگر فراموشی تو زمان مرگم هست…! آهای عشق من تسلیم تو هستم…
پس تو کجایی ؟ ... حالا که تنها
حالا که دستام ... دستاتو میخواد
پس تو کجایی ؟ ... تو این سیاهی
کی عاشقت شد ؟ ... باز اشتباهی
باز اشتباهی ...
از بس نبودی ... حالم خرابه
چن وقته دنیام ... شکل ِ عذابه
بیشتر به عکسات ... من دل سپردم
تنهایی هامو ... یادم آوردم
هر شب سکوتت تکرار میشه
دوری به قلبم اجبار میشه
چشمای خیسم ، رویاتو میخواد
بعد از تو لبخند ، یادم نمیاد
یادم نمیاد ... یادم نمیاد
باز دوباره با نگاهت این دل من زیرو رو شد
باز سر کلاس قلبم درس عاشقی شروع شد
دل دوباره زیرو رو شد
با تموم سادگی تو حرفتو داری میگی تو
میگی عاشقت میمیونم
میگم عشق آخریتو حرفتو داری میگی تو
میدونی حالم این روزا بدتر از همست
آخه هرکی رسید دل ساده ی من رو شکست
قول بده که تو از پیشم نری واسه من دیگه عاشقی جاده ی یک طرفست
میمیرم بری آخرین دفعست
پرواز تو قفس شدم بی نفس شدم دیگه تنها شدم توی دنیا بدون خودم
راستشو بگو این یه بازیه نکنه همه حرفای تو مثه حرف همه
صحنه سازیه این یه بازیه
بی هوا نوازشم کن اشک و غصه هامو کم کن
با نگاه بی قرارت باز دوباره عاشقم کن
اشک و غصه هامو کم کن
قلب من بهونه داره حرف عاشقونه داره
راه دیگه ای نداره غیر از اینکه باز دوباره
سر رو شونه هات بزاره
میدونی حالم این روزا بدتر از همست
آخه هرکی رسید دل ساده ی من رو شکست
قول بده که تو از پیشم نری واسه من دیگه عاشقی جاده ی یک طرفست
میمیرم بری آخرین دفعست
پرواز تو قفس شدم بی نفس شدم دیگه تنها شدم توی دنیا بدون خودم
راستشو بگو این یه بازیه نکنه همه حرفای تو مثه حرف همه
صحنه سازیه این یه بازیه
میدونی ...
چشات منو داده به دستای باد ، دلم عشقتو از کی بخواد
دل تو با دلم به سادگی راه نمیاد
ببین دل من درو روو همه بست ، تو دلم کی به جز تو نشست
آخه عاشقتم تو به عاشقی میگی هوس
همش هوس تورو داره دلم ، دیوونته چاره نداره دلم
به تو دلو بسته دوباره دلم ، عشق تو کار ِ دلم
نفس نفسم تورو داد میزنه ، نفس توی سینه صدات میزنه
نگاه تو مثله جواب منه ، تعبیر خواب منه
دلم دیگه درگیر عاشقیه ، تو قلب تو آخه کیه
که بهم نمیگی ما دو تا دلمون یکیه
نزار دیگه سر به سر دل من ، مگه در به دره دل من
ولی جای توئه دیگه تو دل غافل من
آره هوس تورو داره دلم ، دیوونته چاره نداره دلم
به تو دلو بسته دوباره دلم ، عشق تو کار ِ دلم
نفس نفسم تورو داد میزنه ، نفس توی سینه صدات میزنه
نگاه تو مثله جواب منه ، تعبیر خواب منه
خدا رو چه دیدی ، شاید با تو باشم
شاید با نگاهت از این غم رها شم
خدا رو چه دیدی ، شاید غصه رد شد
دلم راه و رسم این عشق رو بلد شد
هنوز بی قرارم به یاد نگاهت ، نشستم تو بارون بازم چشم به راهت
هنوز بی قرارم به یاد نگاهت ، نشستم تو بارون بازم چشم به راهت
خدا رو چه دیدی ، تو شاید بمونی
شاید غصه هامو ، تو چشمام بخونی
خدا رو چه دیدی ، شاید دل سپردی
شاید عشقمون رو تو از یاد نبردی
هنوز بی قرارم به یاد نگاهت ، نشستم تو بارون بازم چشم به راهت
هنوز بی قرارم به یاد نگاهت ، نشستم تو بارون بازم چشم به راهت
تو ترسی نداری از عشق و جدایی ، می خوای پر بگیری به سمت رهایی
برای تو موندن دلیلی نداره ، برات حرف رفتن شده راه چاره
خدا رو چه دیدی ، تو شاید بمونی
شاید غصه هامو ، تو چشمام بخونی
خدا رو چه دیدی ، شاید دل سپردی
شاید عشقمون رو تو از یاد نبردی
خدا رو چه دیدی ، خدا رو چه دیدی
همین خوبه که عطر تو هنوز میبیچه تو دنیام
همین خوبه که تو هستی تو این لحظه که من تنهام
مثه رویاس که دستاتو هنوز میشه نوازش کرد
که میشه توی این بن بست دوباره با تو سازش کرد
برام عادت شده اینکه تو باشی توی هر لحظم
به این احساس رویایی همیشه عشق میورزم
برام عادت شده اینکه تو باشی توی هر لحظم
به این احساس رویایی همیشه عشق میورزم
هنوزم توی تنهایی واسه عشق تو میمیرم
تا وقتایی که دلتنگیم منم بدجور دلگیرم
برام بسه که میتونم دوباره بیش تو باشم
همون لحظه که گم میشم تو اغوش تو بیدا شم