کجایی ؟؟( مرتضی پاشایی )

امشبم مثل هر شب دوباره برات گریه کردم
گریه کردم گریه کردم که شاید بدونی بگی برمیگردم
امشبم زول زدم مثل هرشب به عکست رو دیوار
گریه کردم گریه کردم که شاید بگیری تو دستای سردم

کجایی بیا خیلی تنهام
کجایی که تاریکه دنیام
برات مینویسم یه نامه
کجایی که غم تو چشامه

کجایی که من بی قرارم
کجایی که طاقت ندارم
کجایی بیا بسه دوری
چجوری تونستی چجوری

 

امشبم مثل هرشب یه نامه برات مینویسم مینویسم
مینویسم میخوام خون بشه چشم خیسم
امشبم پُر شده کاغذ از اسمت از اشک چشمم
مینویسم مینویسم میخوام باورت شه دیوونم عزیزم

کجایی بیا خیلی تنهام
کجایی که تاریکه دنیام
برات مینویسم یه نامه
کجایی که غم تو چشامه

کجایی که من بی قرارم
کجایی که طاقت ندارم
کجایی بیا بسه دوری
چجوری تونستی چجوری

مرتضی پاشایی

[ 10 / 12 / 1393برچسب:, ] [ 7:58 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

کادوی تولد .....

 

واسه تولدت هدیه گرفتم،  با اینکه از دستام خیلی دوری

 

نمیخوام جام تو جشنت خالی باشه، به دستت میرسونمش یجوری.. 

 

دلم میخواد خودم اون لحظه باشم، تا جای کادو با من روبرو شی

 

خودم باشم ببینمت زمانی، پیرهنی که بهت دادمو میپوشی.. 

 

تولدت مبارکو خودم باید بگم بهت، کادویی که خریدمو خودم باید بدم بهت

 

کاشکی بهم خبر بدی بگی بیا تولدم، کاشکی میشد تولدت فقط تو باشی و خودم..

[ 2 / 12 / 1393برچسب:, ] [ 2:40 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

خسته ام .....

خــستــہ امـ …

از صبورے خــستـــہ ام …

از فــَریــــادهایے که در گـــلویـــم خفـہ مانـد …

از اشـــــــک هایــی که قـاه قـاه خنــــده شـב …

و از حــــرف هایے که زنـــده بہ گـــور گــَشت در گــورستاטּِ دلـــــم

آســــاטּ نیست در پــَس خـــنـده هاے مصــنوعے گریــہ هاے دلت را ،

در بــی پنـــاهیت در پشت هـــــزاراטּ دروغ پنهـــاטּ کنے …



 

چرا دلت گرفته پسر..؟! 

 

اشک هایت هستند ، غمهایت ، دردهایت... ببین تنها نیستی!

[ 27 / 11 / 1393برچسب:, ] [ 8:42 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

من .....

 

 

من در دنیای واقعی مرده ام….ذهنم آشفته
خواب هایم پریشان،
خنده هایم فتوشاپی ،
درد و دل هایم با دیوار وبلاگ !!!
میزان همدردی ها هم با کامنت !!!
وتکرار پشت تکرار…

[ 27 / 11 / 1393برچسب:, ] [ 8:40 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

روز عشق .....

دلم همچو آسمان،پر از ابرهاي بارانيست
اي کاش دلم امشب بگريد، شايد که بغض عشق در چشمانم بشکند

.

.

صدا کن مرا که صدایت زیباترین نوای عالم است
صدا کن مرا که صدایت قلب شکسته ام را تسکین میدهد
صدا کن مرا تا بدانم که هنوز از یاد نبرده ای مرا

.

.

ای خدایا از عشق امروزمان چیزی برای فردا بگذار
نگاهی ، یادی ، خاطره ای ،
برای آن روز که فراموش خواهیم کرد
که روزی چقدر عاشق بودیم . . .

 

 

[ 24 / 11 / 1393برچسب:, ] [ 12:55 قبل از ظهر ] [ علی ]
[ ]

دلتنگم

گاه دلتنگ می شوم  دلتنگتر از همه دلتنگی ها

  گوشه ای می نشینم  و حسرت ها را می شمارم

  و باختن ها را،  و صدای شکستن ها را… 

نمی دانم من کدام امید را ناامید کرده ام 

و کدام خواهش را نشنیدم  و به کدام دلتنگی خندیدم

  که این چنین دلتنگم.  دلتنگم، دلتنگ…!

 

 

تـو چـه مـیفـهـمـی از روزگـارم ….

از دلـتـنـگـی های من …

گـاهـی بـه خـدا الـتـمـاس مـیـکـنـم …

خـوابـت را بـبـیـنـم …

مـیـفـهـمـی ؟!

فـــــقــــــط خـــوابــــــت را ! ! !

 

 

[ 18 / 11 / 1393برچسب:, ] [ 10:27 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

نمیدانی

نـــه نمیــــدانــــی!  هیـــــچ کـــس نمـی دانــــد 

 

پشت   ایـن چهــــره ی آرام،  در دلــــــــــم چــه مـی گـذرد!

 

  نـــه نمیــــدانــــی!  هیـــــچ کـــس نمـی دانــــد

 

  ایـــن آرامــش ظــاهــر و ایــن دل نــا آرام  چقــــدر خستـــــــه ام میـــکنــد…!

 

[ 18 / 11 / 1393برچسب:, ] [ 10:15 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

امروز تولدمه .........

تولدت مبارک ، چه حرف خنده داری
چه فایده داره وقتی تو گل برام نیاری
عجب شبیه امشب داره میسوزه چشمام
دورم شلوغه اما انگاری خیلی تنهام
واسه چی زنده باشم جشن چیو بگیرم
من امشبو نمیخوام دلم میخواد بمیرم
تولدم مبارک نیست دلم گرفته غمگینم
هوای خونه دلگیره تو رو اینجا نمیبینم
تولدم مبارک نیست شکسته قلب داغونم
تو نیستی و من از دوریت خودم رو مرده میدونم
****
هیشکی خبر نداره چقد هواتو کردم
چقد دلم میخواد تو باشی دورت بگردم
هیشکی خبر نداره دارم به زور میخندم
نمیدونن چرا من چشمامو هی میبندم
چشمامو من میبندم تا منتظر بشینم
شاید تو این سیاهی بازم تو رو ببینم
تولدم مبارک نیست دلم گرفته غمگینم
هوای خونه دلگیره تو رو اینجا نمیبینم
تولدم مبارک نیست
 
شکسته قلب داغونم
تو نیستی و من از دوریت خودم رو مرده میدونم
 
 
[ 17 / 11 / 1393برچسب:, ] [ 5:0 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

بعضی ...

 

 

 

بعضی سردردها نه با چای خوب میشه نه با خواب و نه با قرص‏!‏
 

 

 

 

بعضی سردردها فقط با دیدن یه نفر خوب میشه...

[ 14 / 11 / 1393برچسب:, ] [ 9:53 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

........

تمام ترسم از اینه ...

که عاشق کسی بشم و...

تو برگــــردی.... !.

.

.

بـــرای تصـــاحبت نمـی جنگـــم !

احاطــه ات نمی کنـــم تــا مــال مــن شـــوی!

بـا رقیـــبان نمی جنگـــم !

بـــه قـــول دکتــــر انوشـــه کــه می گفـــت :

عشـــق تملـــک نیـــست ، تعلــــق اســـت!

ولـــی اگـــر بیایــی و بمانـــی،

بـــرای بــا تـــو مانـــدن ، بــا دنیــــا می جنـــگم
........

[ 13 / 11 / 1393برچسب:, ] [ 10:3 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

روزی که دلم تورا بخواهد چه کنم .

قاتل
 
قاتل من باش سیگار

تو اگر نکُشی....
خاطراتش می کُشد...!

چشم های من

آنقدر غــــم در دلم هست...!
آنقدر حسرت در من هست...!
دوست دارم همه را...! همين حال اتش بزنم! جانم نيز با من اتش بگيرد نابود شوم !
اين روزها چشم هاي من عجيب بارانيست ...هر ثانيه اش اشک....

 

 سوال

یک دم به سوال من جوابی ده !! روزی که دلم تورا بخواهد چه کنم .

 

 

 

[ 3 / 11 / 1393برچسب:, ] [ 10:3 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

چقدر عوض شدی ...

نگاه من هیچیو یادت نمیاره
دوسم داری اما غرورت نمیذاره
نمیدونی منم همون حسو دارم
بدم بشی محاله تنهات بذارم
تورو دوست دارم مثه گذشته ها
چقد عوض شدی یدفعه بی هوا
چقد عوض شدی غریبه ای باهام
همه رو خسته کرد صدای گریه هام
دنیا بدون عشق واسه دل عاشقم زندونه
حالمو اونی که تنها شده خیلی خوب میدونه
چشمات کجا زول زده که غم چشمامو نمیخونه
روزام داره میگذره فرصت عاشقی نمیمونه

 

[ 26 / 10 / 1393برچسب:, ] [ 3:17 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

دلتنگی ات ....

دلتنگی ات
جریمه کدام گناهست
که هر شب در چشمانم نوشته میشود
خواب بی خواب ..

[ 26 / 10 / 1393برچسب:, ] [ 3:5 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

دلم میلرزد......

دلـــم می لـــرزد هـــر گــاه صــدای جدیـدی سلام می کــند !
قــلبم می کـــوبد ؛
نفـــَسم تـــنگ می شود ،
دســـتانم بــه لـــرزه می افــتند !
مـــن دیگــر کـــشــش خداحـــافظــی نــدارم ….
ببــخشید کــه دیــگر جــواب سلامِ کســی را نمی دهـــم … !!!

 

ا

[ 26 / 10 / 1393برچسب:, ] [ 2:59 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

عشق رویایی

دیکتــــه روزگار



نبودنت را برایم دیـکتــــــه می کنــــد



و نـُمره من



بـاز می شود . . . صــفــــــــر !



هنــــــوز . . .



نـبودنـت را . . . یـاد نگرفتــــه ام

بوسه

 

دلم حال و هوای تو روا پیدا کرده

 

حال و هوای بوییدن عطر دل انگیز وجودت

 

حال و هوای بوسه زدم بر سجده گاهت

 

تنها دلخوشی من همین تفکرات خیالی است

 

حیف که به حقیقت نمی پیوندد

 

آرزوی خوشبختی برایت میکنم....!

[ 9 / 10 / 1393برچسب:, ] [ 6:23 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

زمستان ....

آدم برفی هم که باشی دلت میخواهد کسی در آغوشت بگیرد …
دلت میخواهد یک نفر کنارت باشد تا گرمت کند ، تا آرامت کند …
مهم نیست آب شدن ، نیست شدن …
مهم آن آرامش است حتی برای چند لحظه ….

.

.

من عاشق زمستانم
عاشق اینکه ببینمت در زمستان آرام راه می روی که سر نخوری !
گونه هایت از سرما سرخ شده است
سر خود را تا حد ممکن در یقه ات فرو کرده ای
دست هایت در جیبت به هم مچاله شده
معصومانه به زمین خیره ای
چه قدر دوست داشتنی شده ای
حرفم را پس میگیرم
من عاشق زمستان نیستم ، عاشق توام ….

 

[ 7 / 10 / 1393برچسب:, ] [ 9:49 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

شب یلدای من ....

سوخته ام ، من یک تنهای دل شکسته ام ، خیلی از زندگی خسته ام
امشب دلم گرفته و چشمهانم شب بلندی را در پیش دارند برای باریدن….
امشب دلم گرفته و شب یلدای چشمانم است ، طولانی ترین شب سال که چشمانم تا سحر خیس است….
می بارد و در تنهایی خودش میماند ، نه کسی است که آرام کند دلم را ، نه صدایی است که تکرار کند اسمم را….
دلم گرفته است و امشب شب یلدا ، در این شب بلند چگونه من سر کنم با غمها؟
شب یلدای غمها رسیده ، و این دل سوخته ، نای رفتن ندارم ، حس ماندن هم ندارم ، پس مینشینم همینجا ، پناه میبرم به خدا….
شاید خدا مرا درک کند، درد دل را بفهمد و با من درد دل کند…
 
aks-neveshte-mehr%20(1).jpg
[ 4 / 10 / 1393برچسب:, ] [ 1:23 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

دلم گرفته ...

عزیزم دلم گرفته
دلم برایت تنگ شده
دلتنگ گرفتنت دستهای گرمت هستم
دلتنگ بوسیدن گونه هایت هستم
آنقدر دلتنگم که اینک آرزو دارم حتی یک لحظه نیز از راه دور تو را ببینم
عزیزم دلم گرفته ، دلتنگت هستم
کاش همیشه در کنارم بودی تا دلتنگی به سراغم نمی آمد
کاش همیشه در کنارت بودم تا هیچگاه دلم نمیگرفت
هیچگاه نفهمیدی چقدر به وجودت ، به آن آغوش مهربانت نیاز دارم
هیچگاه نفهمیدی چقدر تو را دوست دارم
کاش به سر میرسید ثانیه های دلتنگی
کاش اولین ثانیه در کنار تو بودن فرا میرسید و هیچگاه نیز به پایان نمیرسید
به یادت هست روز دیدارمان خیره به چشمانم شده بودی ، من هم غرق در چشمان نازنین تو بودم
اینک دلم برای چشمانت یک ذره شده ، تو هم دلت برایم تنگ شده؟
هنوز مثل قبل مرا دوست داری؟ هنوز برای دیدنم لحظه شماری میکنی؟
هنوز وقتی در کنارم نیستی بیقراری میکنی؟
طاقت دوری تو را ندارم عشق من ، مگر من جز تو چه کسی را دارم ، تو را دارم که دنیای منی
خدایا این دنیای زیبا را از من نگیر
دلم برای دنیایم تنگ شده دنیای من
دلم گرفته ای دنیای من
راستی خیلی میترسم! میترسم تو را از دست بدهم …
میترسم دوباره تنها شوم ، دوباره همسفر غمها شوم
بیا در کنارم تا آرام شوم ، بیا در کنارم تا دوباره خوشحال شوم
بیا در کنارم تا دوباره دنیای زیبای خودم را از نزدیک ببینم
عزیزم خیلی دلم برایت تنگ شده …

 

IMG-20140320-WA0010.jpg

[ 26 / 9 / 1393برچسب:, ] [ 10:6 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

دلشکسته ...

تنهاترین بودم ، لحظه های سرد زندگی ام را با تنهایی میگذراندم.
تنها غم تنهایی در دل داشتم ، دیگر هیچ غمی جز این نداشتم.
گهگاهی که دلتنگ میشدم با خدای خویش راز و نیاز میکردم.
و لحظه ای که دلم میگرفت چند قطره اشک میریختم و دلم خالی میشد.
قلبم با خدا بود ،چشمانم بهانه ای نمیگرفت و لحظه های زندگی را تنها با غم تنهایی میگذراندم.
روزی آمد که دلم اسیر شد ، اسیر دلی دیگر.
لحظه های زندگی دگرگون شد ، همه زندگی ام یاد و ذکر نام او شد.
تنها غم از دست دادن او در دلم بود ، لحظه به لحظه دلتنگش میشدم ، دلم میگرفت و اینبار به جای اشک ریختن ، زار و زار گریه میکردم.
خدا را از یاد برده بودم ، همه زندگی ام عشق بود و ذکر نام عشق.
چشمانم لحظه به لحظه بهانه دیدار با او را میگرفت.
دلم میخواست دوباره با تنهایی باشم ، غم عشق مرا میسوزاند.
اما دیگر راهی نداشتم.
عاشق ماندم ، و عاشقانه نیز در آتش عشق سوختم .
عشق مرد ، تنهایی رفت و تنها چند خاطره تلخ به جا ماند.
دیگر نه عاشق بودم ، نه تنها.
اینبار یک مجنون دل شکسته بودم.
کسی که لحظه های زندگیش سرد و بی حوصله شد ، و سهمش از این لحظه ها ناامیدی و گریه شد

 

 

[ 24 / 9 / 1393برچسب:, ] [ 7:20 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

برگی خشکیده ام ...

1231620_10151790102068880_1986482795_n

پيش خود ميگفتم تو زلالي مثل آب ، هر چه غم است با تو ميرود زير خاک
رفتم زير خاک و آب گل آلود به من رسيد ، ريشه کردم و همه برگهايم خشکيد

[ 17 / 9 / 1393برچسب:, ] [ 7:48 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

جدایی .....

جدایی درد بی درمان عشق است
جدایی حرف بی پایان عشق است
جدایی قصه های تلخ دارد
جدایی ناله های سخت دارد
جدایی شاه بی پایان عشق است
جدایی راز بی پایان عشق است
جدایی گریه وفریاد دارد
جدایی مرگ دارد درد دارد
خدایا دور کن درد جدایی
که بی زارم دگر از اشنایی

 

[ 13 / 9 / 1393برچسب:, ] [ 8:7 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

یادگاری....

خسته ام
تکیه زده ام بر دیواری از سکوت ؛
گاه گاهی هق هق تنهایی هایم سکوتم را میخراشد و نقشی از یادگاری میزند
یادگاری هایی که کسی سواد خواندنش را ندارد
هیچ کس جز خدا!


[ 12 / 9 / 1393برچسب:, ] [ 7:17 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

بعضی نوشته ها ....

نوشته‌هایی هستند که خواندنشان سنگین است

حالت را عوض می کنند. ضربان قلبت را بالا میبرند 
و پُراند از غم ِشیرین...

دوست داری مرورشان کنی
و بعد هم یادداشتی پایش بنویسی .

اما بعضی نوشته‌ها سنگین‌تر‌اند...

نمیتوانی بیش از یکباربخوانیشان.

خط به خط که پایین میروی کلماتش ...

آوار میشوند بر سرت...

بر شانه‌هایت سنگینی می کنند "

بس که درد دارند بس كه تو را نوشته‌اند.

 

[ 12 / 9 / 1393برچسب:, ] [ 7:11 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

مدت هاست

مدت هاست دلم احساس سنگینی می کند...
مدت هاست یاد گرفته ام گریه نکنم ...
مدت هاست دلم نتوانسته خودش رو سبک کنه ...
مدت هاست دیگر در عمق قلبم کسی لانه ندارد ...
مدت هاست تمام باورم این است که هرچه بود تمام شد، چه خوب چه بد نسیمی بود که وزید و رفت ...
مدت هاست دل تنگ بارانم ...
مدت هاست عاشقی را از یاد برده ام ...
مدت هاست یاد گرفته ام بگویم، بنویسم خوبم تا بقیه بشنوند و بخوانند و باور کنند که خوبم ...
نمی دانم که مدت هاست چرا این گونه شده ام ...

غمگین و تنهایی

[ 8 / 9 / 1393برچسب:, ] [ 7:42 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

همه یک خواب بود

فراموش میکنم گذشته ها را ،روزها و شبها مینشینم در گوشه ای ،تا همه بگویند که تو دیوانه ای.
آری من دیوانه ام ، تنهاتر از یک تنهای بیچاره ام .
فراموش میکنم لحظه های با تو بودن را ، می اندیشم به این روزگار .
روزگاری بود که تو بودی و من نیز در قلب تو بودم ، تو میگفتی مرا دوست داری و من نیز عاشق تو بودم .
روزگاری بود که چشمهایم از غم دلتنگی تو بارانی میشد ، شبهای من با حضور تو مهتابی میشد ، حالا تو نیستی و من غرق دردها شده ام ، باران نمییارد و من مثل کویر شده ام ،مرا رها کردی و رفتی و اینک در این شهر بی محبت غریب شده ام.

فراموش میکنم  گذشته ها را ،برای خود میخوانم آواز لالایی را ، تا به خوابی روم تا هر زمان که بیدار شدم ، با خودم بگویم که اینها همه یک خواب بود.

 

غمگین

[ 8 / 9 / 1393برچسب:, ] [ 7:35 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

گاه این دلم .....

گـاه دلم می گیرد… (!)

گـاه زندگی سخت می شود… (!)

گـاه تنها , تنهایی  آرامـش  می آورد

گـاه گـذشته اذیتم می کند

این`گـاه هـا`… گـهـگـاه تـمـامــ روز و شـب من میشوند … (!)

  ✿ آنوقت بـغـض گـلـویـم را میگیرد !

✿ درست مـثـل هـمین روزها…

[ 3 / 9 / 1393برچسب:, ] [ 7:33 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

دلتنگی های من

کاش بیایی و ببینی چگونه ازدوریت ناخوشم
ای درمان تمام دردهای من

ازلابه لای دفتر خاطراتم
روزهای خوش را بیرون میکشم
همه را دوباره مرورمیکنم
لبخند رضایت برلبانم نقش می بندد
حال من مانده ام وهمین چندبرگ 
دلخوشم به بودنشان

 

[ 3 / 9 / 1393برچسب:, ] [ 7:16 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

درد دل با دلم

آرام باش اي دل شكسته خورده ام ، مي دانم كه غم بزرگي داري و اين روزها حوصله ما را نداري ! مي دانم كه در غم از دست دادن عشق به عزا نشسته اي.
آرام باش كه اين زندگي ارزش اينهمه غم و غصه را ندارد.
مي دانم كه از درد تنهايي نايي نداري و ديگر غروري نيز درونت نمانده بيخيال باش و مثل او هيچ غمي نداشته باش.اي دل بي طاقتم او رفت و ديگر نيز برنميگردد ، منتظرش نباش.
اين لحظات زيباي زندگي را به انتظار اينكه روزي دوباره بيايد هدر نده.
او ديگر عاشق تو نيست و دلش با تو نيست.
او كه رفت ديگر نمي آيد ، اگر عاشق بود هيچگاه نمي رفت.
مي دانم كه هنوز هم عاشقي ، و هنوز هم منتظر آمدن او هستي ، اما از من به تو نصيحت بي خيال آن بي وفا شو.اي دل ساده ام تو با اين شكستگي مرا نيز شكسته اي و خسته ام كردي.
اي دل بي گناهم ، هنوز هم يك عالمه خريدار داري ، و هنوز هم هستند آنهايي كه آرزو دارند مال آنها باشي. برو اسير قلبي شو كه لايق تو باشد ، اسير كسي شو كه واقعا عاشق باشد و حرفهايش از ته دل باشد. اي دل بي گناهم او ديگر مال تو نيست ، او ديگر يك ذره نيز دوستت ندارد.
بيخيال آن بي وفا و سنگدل شو ! اگر دوستت داشت هيچگاه رهايت نميكرد.

 

عکس پسر تنها

[ 29 / 8 / 1393برچسب:, ] [ 8:36 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

مرا جا گذاشت

به آسانی دل داد و به آسانی دل برید ، او حتی در لحظه آخر اشکهای مرا ندید
مثل یک پرنده از قفس دلم پرید ، حتی صدای آخرین فریادم را نشنید
چه بچه گانه برایش گریه میکردم ، اینک از حال و روز خودم میخندم
رفت و مرا جا گذاشت ، دستم را درون دستهای غم گذاشت
من مانده ام و تنهایی و یک حسرت ، تو بودی که مرا به سوی خودت کشاندی با آن چشمان مستت!
او رفت و من رفتم به دنبالش، رسیدم به رد پاهایش ، رفتم در کنارش ، خیره شدم به چشمانش ، او دیگر مرا نمیشناخت ، او دیگر نگاهم را نمیخواست !
دلم با این حال و هوا نمیساخت ، دلم همانجا بود که خودش را باخت
باورم نمیکرد ، باور نمیکردم که دیگر نبود
مرا نمیخواست ، نمیتوانستم بدون او باشم
دل به دل راه نداشت ، او دیگر در دلش برایم هیچ جایی نداشت ، از چشمش افتاده بودم ، من قبل از رفتنش خودم راهش را رفته بودم

 

[ 29 / 8 / 1393برچسب:, ] [ 8:30 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

تو رفتی ....

تو رفتی و شب تاریک و خاموش
تب بغضی منو گرفت در آغوش
تو رفتی و تمومه لحظه ها رو
به یاد عشق تو کردم فراموش
تو نیستی لحظه ها رو غم گرفته
تن ثانیه رو ماتم گرفته
تو نیستی و تمومه خنده هامو
شب گریونه من ازم گرفته

 

خدا می بینه اشک آدما رو
خودش داره حساب لحظه ها رو
خدا میدونه بی تو چی کشیدم
خدا میشنوه بغض بیصدا رو

 

تو رفتی و شب تاریک و خاموش
تب بغضی منو گرفت در آغوش
تو رفتی و تمومه لحظه ها رو
به یاد عشق تو کردم فراموش

 

خدا می بینه اشک آدما رو
خودش داره حساب لحظه ها رو
خدا میدونه بی تو چی کشیدم
خدا میشنوه بغض بیصدا رو

 

تو رفتی و شب تاریک و خاموش
تب بغضی منو گرفت در آغوش
تو رفتی و تمومه لحظه ها رو
به یاد عشق تو کردم فراموشش

 

Morteza Pashaei To Rafti دانلود آهنگ مرتضی پاشایی با نام تو رفتی

[ 25 / 8 / 1393برچسب:, ] [ 12:3 قبل از ظهر ] [ علی ]
[ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد